loading...
تاریخ ایران
دیاکوی کبیر بازدید : 7 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)


سیستان و بلوچستان در زمان باستان

سیستان در کتابهای تاریخ به سرزمین رستم دستان مشهور است . آنچه مسلم است سیستان در زمان هخامنشیان بسیار آباد تر از امروز بوده است . در کتیبه های داریوش بزرگ در کرمانشاه نام آن برده شده است . داریوش بزرگ از رخج به نام سیستان ایران نام می برد . این شهر آریایی همان گدروسیا باستانی یونانی ها است . اسکندر شرح لشگر کشی هایش را به گدروسی در تاریخ ثبت کرده است . وی از دریانوردی فرمانده اش به نام نیارخوس در دریای مکران ( دریای عمان ) نام برده است . ولی قدیمی ترین نامی که بر این نواحی بلوچستان داده شده است مکا می باشد . نوشته های هرودوت مورخ یونانی دلیل محکمی بر این باور است . مکا یا سیستان و بلوچستان کنونی ساتراپ چهاردهم شاهنشاهی گسترده هخامنشی بوده است . جغرافی دان نامدار بطلیموس بلوچستان را به دو بخش می داند که نیمی متعلق به ایران و نیمی دیگر به هند تعلق داشته است و کشوری به نام پاکستان وجود خارجی نداشته است . نام سیستان در پیش از اسلام بیشتر به همان گروسی خوانده می شده است ولی پس از حمله اعراب به ایران مکوران - مکران - مک کران خوانده شد . دریای عمان نیز نام ساختگی برای کشور عمان امروزی است و در بسیاری نقشه های باستانی دریای مکران نام داشته است . فردوسی بزرگ بلوچ ها را جزوی از ارتش کیخسرو شاه ایران نامیده است . جای دیگر از جنگ بلوچها با انوشیروان سخن میگوید . قوم جت مشهور ترین اقوامی هستند که در این سرزمین ساکن بودند .

بند  10- از کتیبه جهانی بیستون
داريوش شاه گويد : آن وهيزدات که خود را برديا ( فرزند کوروش بزرگ ) مي خواند او سپاه به رخج ( سیستان ) فرستاده بود . برعليه وي "وان نام پارسي" بنده من شهربان رخج و مردي را سردار آنها کرده بود . . . داریوش می گوید بعد از نبرد با بردیای دروغین همه دž5;وغگویان و شورشیان اش را شکست دادم و فرمانروای رخج شدم .

کتيبه داريوش بزرگ در نقش رستم
به خواست اهورامزدا این است شهرهایی که من جدا از پارس متعلق به ایران کردم . بر آنان حکمرانی کردم .آنچه از طرف من به آنان گفته شد آنرا کردند . قانون من است که آنان را نگه داشت : ماد - خوزستان - پارت - هرات - بلخ - سغد - خوارزم - زرنگ - رخج - ث ت گوش - گندار - هند - سکائیهای هوم نوش - سکائیهای تیز خود - بابل - آشور - عربستان - مصر - ارمنستان - کپد و کیه - سارد - یونان - سکائیهای ماورای دریا - سکودر - یونانیهای سپر روی سر - لیبیها - حبشیها - اهالی مک - کارائیها
یکی گرز دار از نژاد همای
به راهی که جستیش بودی بپای
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و بر آورده خوچ
و پیرامون مکران فردوسی بزرگ چنین فرموده است :
از ایران بشد تا به توران و چین
گذر کرد از آن پی به مکران زمین
خراسان و مکران زمین پیش توست
مرا شاد کامی کمی و بیش توست
بر شاه مکران فرستاد و گفت
که با شهریاران خرد با جفت

همه شهر مکران تو ویران کنی
چو بر کینه آهنگ شیران کنی
در حدود سال  128  پیش از میلاد سیستان توسط سکاها فتح شد و نام شهر بر پایه تصرف سکاها سیستان گذاشته شده است به معنی محل سکاها . در این سال اردوان دوم شاهنشاه مسن ایران بود که هنوز دولتشان قدرت کافی برای مقابله در برابر تجاوزات بیگانگان را نداشتند . ولی بعدها به یکی از قطب های قدرتمند آسیا تبدیل شدند . اردوان در سال  124  پیش از میلاد درگذشت .
مهم ترین سند مکتوبی که پیرامون سیستان و بلوچستان موجود است متن پهلوی دوره ساسانی است . در بخش شهرهستانهای ایران در دوره ساسانی نیز اشاره کوتاهی به سیستان شده است ولی در قسمت شگفتی ها سیستان مورخین ساسانی چنین نگاشته اند :
شگفتی و ارزشمندی سرزمین سیستان نسبت به دیگر شهرهای ایران از روی بیشتر است :
- به دلیل آنکه رود هیرمند و دریای فرزدان و دریای کیانسه و کوه اوشد اشتار اندر سرزمین سیستان قرار دارد .
- زایش و پرورش هوشیدر و هوشیدرماه و سوشیانس زرتشت اسپنتمان که از آن ما را خبر داده است و رستاخیز خواهد شد از این سرزمین است .
- یکی آنکه بر تخمه و نژاد کیانی در این سرزمین گزند وارد آمد .
- از فرزندان فریدون - سلم که کشور روم و توچ که ترکستان را شاهی می کرد ایرج که ایران را شاهی می کرد کشتند و از فرزندان ایرج به جز کنیزی هیچ کس نماند .فریدون به دریای فرزدان در سیستان رفت و از اردویسوراناهید و دیگر ایزدان که مقام بزرگ داشتند برای باز بدست آوردن ایرانشهر و فره کیانی نیایش کردند .
- گشتاسب شاه دین را به دریای فرزدان روایی بخشید .
نخستین شاگردان زرتشت به سیستان و سپس به دیگر ممالک رفتند .
- چاشتن و رواداشتن دین اندر سیستان را اوستا نسک به نسک به دوده بهان فراز یافت .
- اسکندر گجستک چون به ایرانشهر سیستان رسید ایرانیان را که آئین مغ و آتش داشتند گرفت و کشت .
-----------------------------------------------------------
بن مایه : متون پهلوی - ترجمه آوانوشت - گردآورنده جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا برگ  70  











سیستان و بلوچستان پس از اسلام

در سال  30  ربیع ابن زیاد حارثی فرمانده تازی با لشگری راهی سیستان شد . مردم ایران در جشن سیزدهم نوروز بودند و شادمانی میکردند . آبادی زالک در سیستان خاطره دهشتناکی در تاریخ ایران به حساب می آید . مسلمانان عرب مردان ده را یکی پس از دیگری کشتند و زنان را اسیر و برده کردند . در برخی نقاط شهر ها محاصره شدند و مردمان از گرسنگی از پای در آمدند و تسلیم شدند . سپس کرکویه - هیسون - نوک - زوشت - ناشروز - شراود یکی پس از دیگران ویران و قتل عام شدند . شهر زرنگ ( زرنج امروزی ) در سیستان مقاومت های بسیاری در برابر اعراب نمود . زرنگ از شهرهای بسیار مهم ایران محسوب می شده و داریوش بزرگ نیز در کتیبه اش به نام درنگیانا ذکر کرده است . این شهر پلی ارتباطی و تجاری ایران و هند محسوب می شده است .
بلاذری از کشتار سیستان چنین حکایت میکند:
ربیع ابن زیاد که مردی بلند قامت و سیاه چهره و خشک و چروکیده بود بعد از فتح سیستان قبل از آنکه مرزبان آن شهر را به حضور بپذیرد دیواری قطور از اجساد ایرانی بنا نهاد که صف عظیمی را تشکیل داده بود . وی در بالای این دیوار بر روی اجساد ایرانیان نشست و بعد از آن مرزبان سیستان را فراخواند و قر 575;ردادی را در آن حالت منعقد ساخت که مرزبان باید هزار جوان ایرانی را به همراه خراج سالیانه تحویل عربها دهد . بعد از آن ایرانیان از قرارداد سرباز زدند و دوباره لشگری راهی سیستان شد و اینبار  2000  هزار جوان اسیر و مبلغ  2  میلیون درهم از ایرانیان گرفتند . بعد از آن خراسان و نیشابور فتح سد و خراجهای بسیار سنگینی منعقد گشت . در سال  32  شخصی از خاندان کارن در خراسان پرچم مبارزه و طغیان بر ضد اسلام را بلند کرد . او با سپاهی که بالغ بر  40  هزار تن بود و متشکل بود از مردمان طبیس - بادغیس - هرات - کهستان و گرگان . بلاذری مینویسد : خاندان کارن با اسلام بنای جنگ نهاند و در شبیخونی از طرف عبدالله خازم فرمانده آنان به قتل رسید و مردمانش به کلی کشتار شدند
بعد از آن مردمان سیستان شوریدند و "امیر ابن احمر یشکری" که از قهرمانان عرب بود و کارگزار امام علی هم بود با شورش مردم از شهر بیرون شد و از پرداخت باج سرباززدند . بلاذری مینویسد بدلیل آنکه فتوحات داخلی ایران ثروتهای بیشتری را نسیب لشگریان اسلام مینمود آنان راضی به دفاع از جنگ های داخلی برضد علی نبودند و بیشتر مایل به گشودن شهرهای ایران بودند . او اضافه میکند : شهر زالک سیستان مردمانش پیمان شکنی کرده بودند . در آن زمان طایفه حسکه در سیستان از فرمانهای سپاه علی سرپیچی کردند . علی سوگند یاد کرد که  4000  تن از این طایفه را خواهم کشت . بلاذری یادآور میشود : راهزنی و غارتگری در زمان خلافت علی به اوج خود میرسد به طوری که به خود نام ( لصوص ) به معنای راهزنان داده بودند . امام علی "ربعی ابن کاس عنبری" را با  4000  تن روانه سیستان کرد . در این لشگر " حصین ابن ابی الحر عنبری " و " ثابت ابن ذی احره حمیری" حضور داشتند هنگامی که سپاه اسلام وارد سیستان شد مردمان حسکه به جنگ برخواستند . در آخر مردمان حسکه کشته شدند و ربعی سیستان را فتح نمود و عده زیادی از ایرانیان اسیر شدند . فیروز یکی از اسیران ایرانی بود که بعدها به شهرت زیادی رسید
در قرن سوم سیستان به زیر نفوذ صفاریان آمد و سپس سامانیان بر آنجا حکم راندند تا اینکه در عهده نصر دوم سامانی سیستان به یکی از اعقاب صفاریان واگذار شد .
با حمله ترکان مغول به ایران سیستان نیز از این فجایع دور نماند و به کلی ویران شد و سپس آل کرت حاکم سیستان شد .
تیمور لنگ که یکی دیگر از سرداران جنایتکار تاریخ نام گرفته است چون به سیستان رسید تمامی سد ها - کانالها و مناطق آباد و شهر نشین سیستان را ویران کرد .
در دوره عضدالدوه دیلمی و مسعود غزنوی چون شورش ها و غارتهایی از طرف بلوچها صورت گرفت آنان مجبور به لشگر کشی به مناطق کرمان و سیستان شدند تا شورشها را سرکوب نمایند .در سده دوازدهم یک خاندان هندی بر بلوچستان تسلط داشتند به نام راجه گان . رهبر این خاندان به نام کامبار برای جلویگری از تجاوز افغانها نبردی با آنان نمود و آنان را سرکوب کرد و قدرت بیتشری بدست آورد .
شاه اسماعیل صفوی سیستان را در سال  914  هجری قمری پوشش داد و حکمرانی نمود . تا آنکه فتنه شوم افغانها سایه بر سرزمین ایران نهاد و دوباره ویران شد تا آنکه نادر شاه آنجا و دیگر شهرهای ایران را رهایی بخشید .  در زمان نادرشاه افشار شاه قدرتمند ایران هنگامی که راهی هندوستان شد و به قندهار رسید لشگری را راهی بلوچستان کرد و آنان را با خود همراه نمود و عبدالله خان به اطاعت نادر در آمد . عبدالله خان در جنگ بانواب سند به قتل رسید و پسرش حاج محمد خان که شخصی ظالم بود جانشین اش شد . در همین حال برادر حاج محمد خان به نام نصیر خان با لشگر نادر راهی هندوستان شده بود تا با نادر همراهی کند . وی در بازگشت به ایران برادرش را کشت و خود حاکم سیستان شد . این وقایع در سال  1152  انجام گرفت . به طور کلی پس از نادر سیستان به زیر نفوذ احمد شاه درونی قرار گرفت و سپس جنگهای داخلی چهره شهر را تخریب نمود .

اشغال بلوچستان توسط انگلستان

در سنه  1254  ارتش انگلستان به افغانستان حمله نمود و مهراب خان حاکم وقت سیستان برای دفاع از مرزهای خود مشغول لشگر کشی به مرزها شد . انگلیس ها نیز از این امر خشمگین شدند و لشگری بزرگ را راهی طوایف کوهستانی بلوچستان نمودند و بسیاری را کشتند . در سنه  1854  ( 1271  هجری قمری ) عهد نامه ای به تاریخ  14  ماه می از سال  1854  برقرار شد و خان سیستان مجبور به قبول آن شد و به زیر سلطه کشور فخیمه انگلستان در آمد . قسمتهای بلوچستان پاکستان به نام بلوچستان انگلستان نام گرفت و انگلیس خطوط راه آهن و ساختمانهایی را در آنجا بنا کردند . مرزهای کنونی که بین بلوچستان انگلستان ( پاکستان ) و بلوچستان ایران مقرر شده است که در سال  1896  میلادی تصویب شد . مساحت بلوچستانی که متعلق به ایران شده است شامل  129500  کیلومتر مربع و قسمتی که جزو پاکستان شده است شامل  118600  کیلومتر مربع می باشد . این عهده نامه یکی دیگر از دخالتهای انگلستان در سرزمین ها و نژادهای ایرانی محسوب می شود و سندی بر خیانت این کشور بر ملت ماست . بلوچها بر پایه نژاد شناسان خود انگلیسی از ایرانیان هستند که برخی از آنها با ترکان آمیزش کرده اند . قدشان بلند و جمجه هایشان بیشتر به هفتاد و هشتاد می رسد . بینی ها بلند و برجسته دارند . رنگشان گندم گون است . از هندوها و افغانها نیز در بلوچستان ساکن هستند . ولی بخش عمده آنان به دو قسمت تقسیم می شوند یکی بلوچها و دیگری براهوئی ها که بیشتر بلوچها ساکن دشت های جنوبی پنجاب و شمال سند پاکستان کنونی هستند و براهوئی ها ساکن سیستان ایران . 
فردوسی بزرگ پیرامون سیستان چنین فرموده است :
بیاراسته سیستان چون بهشت
گلش مشک سارابد و زر خشت

زبان ونژاد مردم بلوچ

مهم‌ترين زبان جنوب‌شرقی ايران، زبان بلوچی است که آن را به‌خاطر گونه‌ی کهن بسياری از واژگان، بايد از زبانهای مهم ايرانی شمرد. زبان بلوچی با زبان پهلوی اشکانی و نيز پهلوی اوايل دوره‌ی ساسانی نزديک است.زيرا در اثر سختی رفت و آمد در همه‌ی سد;ه‌های گذشته و همچنين نبود آميختگی با ديگر گويش‌ها، صورت اصلی کلمه‌ها در اين زبان پيوسته بدون دگرگونی مانده است.
زبان بلوچی از نظر زبان‌شناسی و نيز شناختن ريشه‌ی بسياری از واژه‌ها و سابقه‌ی برخی اصطلاح‌های رايج در زبان‌فارسی، از منابع مهم به‌شمار می‌رود و می‌توان آن را به دو بخش زير تقسيم کرد:
1-  بلوچی شمالی يا سرحدی: اين گويش در نواحی زاهدان، خاش و سيستان متداول است.
2-  بلوچی جنوبی: در ايرانشهر، سراوان،سرباز و چابهار بدان سخن گفته می‌شود که با وجود تفاوت در بيش‌تر واژگان، برای افراد هر دو دسته قابل تشخيص است.

نژاد

پژوهش‌گران بر اين باورند که آريايی‌ها در روزگاری بسيار کهن در دشت پامير، آسيای ميانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحل‌های رود دانوب پايين، آلمان، اسکانديناوی و به‌بيان ديگر در شمال اروپا و آسيا زندگی می‌کرده‌اند.
بعدها يعنی حدود  4000سال پيش از ميلاد، در اثر زيادشدن جمعيت و يا برخی علت‌های ديگر، از اين سرزمین‌ها به‌مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان به‌جانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزيدند.
گروهی از اين قبيله‌ها از راه خوارزم به‌سوی بلخ و پيرامون آن سرازير شده و در حدود شرقی و شمال‌شرقی ايران کنونی ساکن گرديد. بعدها همين گروه به‌سوی غرب پيش آمد و به‌شعب و قبايل گوناگون بخش شدند.
شاهان هخامنشی، بخش اعظم اين سرزمين‌ها و اقوامی را که در آن زندگی می‌کرده‌اند به زير فرمان خود درآوردند. در برخی از کتيبه‌های داريوش از جمله کتيبه‌ی بیستون که در آغاز سال  520  پيش از زايش یه‌فرمان وی در صخره‌ای از کوه بيستون کنده شده از ايالت‌های  23گانه‌ی هخامنشی از جمله ماکا(بلوچستان )نام برده شده است
بی‌ترديد قوم سخت‌کوش بلوچ نيز از همين اقوام آريايی جدا شده و پس از گذشتن از بخش‌های شمالی به‌ناحيه‌ی جنوب آمده است. در اين مورد نزديکی زبان بلوچی به زبان باستانی اقوام مادی، مويد اين نظر است. با توجه به بررسی و اندازه‌گيری‌های انجام شده توسط دانشمندان نژادشناس از درازای بدن همه‌ی طوايف و قبايل از جمله مردم بلوچستان، آشکار شده است که مشخصات نژادی بلوچ‌ها و آرياييان کاملاً شبيه و يکسان بوده و درنتيجه قوم بلوچ، ايرانی نژاد و همانند کُرد، لُر ، فارس، آذری، تاجيک و... شعبه‌ای از نژاد آريايی ایران می‌باشند

برخی مشخصات مردمان این سرزمین 

تقریبا بیشتر مردمان سیستان و بلوچستان سنی حنفی هستند ولی به شیعه نزدیک می باشند . تعصبات مذهبی در پاکستان بیشتر از ایران می باشد .به همین روی  10  روز اول محرم را آنان نیز عزاداری میکنند . به مشایخ خود پیر می گویند و احترام بسیاری برای آنان قائل می باشند . برخی چادر نشینان گوشت شتر و ماهی نمی خورد . بسیاری موی سر و صورت خود را بلند نگاه می دارند . مهمان نوازی بلوچها بسیار زبان زد است و این را بسیاری از تاریخ نگاران و توریست های محقق تاکید کرده اند . اکثر ازدواجها به صورت سنتی انجام میگرد . مردمان این شهر قوی و نیرومند و جنگجو هستند .

ایرانشهر دریک نگاه

ایرانشهر در کتب دینی زرتشت به نام پهله آمده است . ایرانشهر در دوره پیش از حمله اعراب بسیار سرسبز و خرم بوده است . شهرستان ایرانشهر همانند سایر شهرهای استان سیستان و بلوچستان علیرغم داشتن استعدادهای فراوان برای رشد و پیشرفت طی سالیان متمادی تقریبا مورد غفلت مسئولان بوده است از این جهت در این شهرستان مشکلات عدیده ای از جهات مختلف مشاهده می شود، اما مردم ایرانشهر به اقدامات دولت نهم امید بسته اند.
شهرستان ایرانشهر با مساحت  30230  کیلومتر مربع در مرکز استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته و فاصله مرکز شهرستان تا مرکز استان  321  کیلومتر است . این شهرستان دارای تعداد  4  مرکز شهری و  4  بخش  – 10  دهستان و  545  آبادی دارای سکنه است. جمعیت این شهرستان نیز  254080  نفر است.

آب این شهرستان ازطریق  1042  حلقه چاه و13  رشته قنات با میزان آبدهی  5/95  میلیون متر مکعب و رودخانه های کاجو با میزان آبدهی  500  میلیون متر مکعب بطور متوسط سالانه تامین می شود.
شهرستان ایرانشهر دارای اقلیم بیابانی گرم و خشک می باشد . میانگین بارش سالانه در این شهرستان  5/105میلی متر و متوسط دمای آن در سال  82  از  2/47  الی  2/2- درجه سانتی گراد در تغییر است .
مردم شهرستان ایرانشهر به زبان بلوچی تکلم می کنند و زبان فارسی نیز رایج است  . 92/99  درصد جمعیت آن را مسلمانان شیعه و سنی، تشکیل می دهند.
36  درصد از مردم شهرستان ایرانشهر بیسواد هستند . در سال تحصیلی  83-1382تعداد کل دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی(بدون بزرگسالان و مراکز تربیت معلم ) شهرستان  70238  نفر بوده که  04/13  درصد از دانش آموزان استان را تشکیل می دهد.
در سال تحصیلی  83-1382  در شهرستان ایرانشهر  ، 1389دانشجودر حال تحصیل بوده که از این تعداد  2/37  در صد در دانشگاه پیام نور و و  7/62  درصد در دانشگاه غیر دولتی مشغول به تحصیل بوده اند.
در سال زراعی  83-1382  سطح زیر کشت محصولات زراعی و باغی شهرستان ایرانشهر بالغ بر  38084  هکتار است که  7/23  درصد از سطح کشت زیر کشت استان را تشکیل می دهد . از این مقدار  25  درصد به کشت باغات و75  درصد به زراعت های سالانه اختصاص دارد. محصولات عمده زراعی شهرستان غلات می باشد.
تعداد صنایع موجود شهرستان ایرانشهر  76  واحد می باشد که هیچ کدام از آنها در روستاهای این شهرستان نیست. عمده ترین معادن موجود در سطح این شهرستان را آهک، مرمر، منگنز و تالک تشکیل می دهد.
از جمله مشکلات عدیده شهرستان ایرانشهر می توان به قاچاق مواد مخدر، کم آبی، بیکاری، خشکسالی متمادی، عدم حمایت از کشاورزان، کمبود امکانات ورزشی و فرهنگی و کمبود مراکز بهداشتی و درمانی اشاره کرد . که بایستنی این موارد در دولتهای وقت به سرعت از بین برود و در آبادانی آنجا کوشش بسیار شود .
به کوشش ارشام پارسی . برگفته شده از دایره المعارف بزرگ ایرانیان اثر استاد عبدالحسین سعیدیان . کپی این نوشتار با نام و آدرس سایت مجاز می باشد .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 98
  • بازدید کلی : 417